بسمالله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فیسبیلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردگاناند بلکه ایشان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. قرآن کریم
وصیتنامه اینجانب علیاصغر صفرخانی فرزند علیاکبر بنده حقیر و گناهکار و روسیاه است که پس از عمری گناه این کلامها بر زبانش جاری میشود و برای این که هر مسلمانی باید قبل از مردن یا شهید شدن یک وصیتنامه بنویسد و من همچون میدانم که شهید خواهم شد و جانم را در راه اسلام فدا خواهم کرد این وصیتنامه را مینویسم.
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی که با رهنمودهای پیامبر گونهاش اسلام را پس از ۱۴۰۰ سال زنده کرده است خداوندان انشاءالله عمری به بلندای آفتاب بدهد و با سلام و درود به خانوادههای شهدا که با ایثارگریشان فرزندان و همراهانشان را به جبههها میفرستند و با سلام و درود به شهدای عزیزمان از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی که با چشمی باز و گوشی شنوا و آگاهانه به آغوش شهادت میروند و مثل حسین به میدان میروند و شهید میشوند و با درود و سلام بر جانبازان اسلامی و جنگ تحمیلی که از دستوپا و جسم خود گذشتند.
از سال ۱۳۴۲ که ملت ما اسلام و دین و رهبرش را شناختند به یاری اسلام شتافتند و اسلام را یاری کردند و از حضرت امام مدظلهالعالی پشتیبانی نمودند تا سال ۵۷ مراجعت امام عزیز بعد از تبعید و شکنجه در چندین کشور بالاخره طاغوت زمان یعنی پهلوی خائن را سرنگون کردند و نظام جمهوری اسلامی را بر پا داشتند و روزهای اول برپایی این نظام صدام تکریتی جنگ را بر ملت شریف ایران تحمیل کرد و اوائل جنگ صدام با تصرف چندین شهر ما در غرب و جنوب تجاوزات ناجوانمردانه خود را شروع کرد شهرهای ما را ویران کرد در آن موقع ما نه سرباز داشتیم و نه سپاه و نه بسیج ولی قربان دهان اماممان بروم که همان اوائل جنگ فرمودند چنان سیلی به صدام بزنیم که از جایش بلند نشود. اما در آن هنگام فرماندهان نظامی میگفتند که صدامیان شهرهای ما را گرفتند و در حال پیشروی هستند چه جور سیلی به بعثیها و صدام بزنیم ولی همین حرف امام عزیز در عملیاتهای حصر آبادان، بستان، تنگه چزابه، فتحالمبین، بیتالمقدس، مسلم ابن عقیل، والفجرها، خیبر و… ثابت شد ما هنوز حرفی که امام در آن موقع زده بود نمیفهمیدیم امام عزیزمان کجاها را میدیدند و ما کجاها را، ما چنان رهبری داریم که هر لحظه بفرمایند که جانهای خودتان را فدای اسلام کنید تمام جوانهای حزباللهی جانهایشان را فدا میکنند و ای امام عزیز ما رزمندگان تاآخریننفس با این دشمنان کافر میجنگیم تا آنها را شکست دهیم و پرچم اسلام را بر تمام جهان برافراشته کنیم و به این کوردلان بگویید که کور خواندهاید که اسلام را شکست بدهید اسلام با این جوانها پا برجاست.
من از اوائل جنگ به جبههرفته بودم مثل یک خدمتگزار به این سربازان امام زمان (عج) و رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی به اسلام خدمت میکردم من در تمام عملیاتها شرکت کردم و آخر هم شربت شهادت را که خدا قبول کند خواهم نوشید شربتی که هر کس از آن نمیتواند بنوشد من دوست دارم که وقتی شهید میشوم با بهترین وجه شهید بشوم و آنقدر این بدنم تکهتکه کنند که تمام گناهانم بخشیده شود. ای امام عزیز شاهد بودید که من از جنگ در راه خدا عقب ننشستم، ای امام عزیز و ای ملت شهیدپرور و ای پدر و مادر عزیزم جنگ واقعاً برای ما یک نعمت بود و من اگر در راه خدا جهاد کردم و شهید شدم افتخار میکنم که در نزد خدا رو سفیدم برای اینکه برای او جنگ کردم و شما هم باید افتخار کنید که همچون فرزندی را تربیت کردید و در راه اسلام دادهاید پدر و مادر عزیزم شما در میان مردم سربلند هستید برای اینکه از خانوادههای شهدا هستید میدانم که چقدر برای بزرگ کردن من زحمت کشیدهاید ولی در شهادت من استوار باشید و به دشمنان ما بگویید که اگر این فرزندمان راه خدا دادهایم دیگر فرزندانمان را هم خواهیم داد حتی خودمان هم جانمان را فدای اسلام خواهیم کرد و از شما میخواهم که در نزد مردم گریه نکنید تا دشمنان کور شوند و درس شهادت را به تمام پدران و مادران و همسران دیگر بیاموزید.
پدر و مادر عزیزم از شما میخواهم که هر شب امام را دعا کنید از امام حمایت کنید خطمشی امام و شهیدان را بروید و هرگز امام را رها نکنید رزمندگان را دعا کنید و به نمازجمعه بروید و مسجدها را پر کنید.
سلام بر همسر عزیزم که فاطمه وار در شهادت من سخن میگویید، همسرم در مقابل دشمنان من گریه نکن که بگویند، بیا این هم از همسر شهید، استوار باشید که خدا با شماست و دیگران را دلداری بده و به مسجد بروید و مسجدها را خالی نگذارید و امام را دعا کنید و با سلام به خواهر عزیزم که زینبوار در شهادت من سخن میگویید و دیگران را دلداری میدهید و دشمنان اسلام را به اسلام دعوت میکنید. ای خواهر عزیزم میدانم که من حق برادری را برای شما ادا نکردم مرا ببخش و حلالم کن.
و با سلام به برادران عزیزم اول به برادر روحانیم میگویم برادر عزیزم شما در لباس روحانیت این جوانان را که گول خوردهاند و یا جاهلاند را بهطرف اسلام هدایت کن و میدانم که شما خیلی دشمن دارید همانطور که امام دشمن دارد اما به روحانیت بگو که رزمندگان تا آخرین لحظات زندگی و تا آخرین قطرات خون خود پشتیبان شما هستند و با سلام به برادران عزیزم که درسشان را میخوانند و با درسخواندنشان دشمن را ذلیل کردهاند. باید مرا ببخشید که نتوانستم به شما درس اسلام را بیاموزم شما بر گردن من خیلی حق دارید ولی خوب باید ببخشید چون تمام وجودم را شهادت فراگرفته بود و نمیدانستم چکار کنم من از شما میخواهم که راه اسلام و راه امام امت را بروید و او را رها نکنید همیشه او را دعا کنید چون او بود که به ما درس اسلام و شهادت را آموخت من از شما میخواهم که فقط راه اسلام را بروید نه راه دیگر، از اسلام حمایت کنید اسلام پشتیبان شماست و برای من گریه نکنید و افتخار کنید که چنین برادری داشتید که در راه اسلام رفته است.
من از امت حزبالله میخواهم که راه امام را ادامه دهید و راه شهیدان را، من به شما پشت میزهایی که خونبهای هزاران شهید بهخونخفته است میگویم و از شما میخواهم که فقط برای اسلام کار کنید نه برای مقام، چون مقام ارزش انسان را پایین میآورد کسانی بودند که دم از بزرگی و ریاست و منیت میزدند ولیکن زمین خوردند و شما هم اگر بخواهید برای مقام کار کنید. فوراً زمین خواهید خورد پس بیایید برای اسلام کار کنید تا اسلام پشتیبان شما باشد شما از اسلام حمایت کنید و اسلام هم از شما.
در خاتمه از همه کسانی که در مراسم ختم من شرکت کردند و بر مزار من آمدند تشکر میکنم خداوندان انشاءالله همه شما را توفیق عنایت کند و اجر شهادت هم به شما عنایت فرماید و از دوستان و آشنایان و اقوام میخواهم که مرا حلال کنند و ببخشند.
خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
والسلام علی من اتبع الهدی
علیاصغر صفرخانی
سلام مرا به امام برسانید و بگویید صفرخانی دین خود را نسبت به انقلاب ادا کرد.»