شهید علیاصغر صفرخانی در سال ۱۳۴۳ در تنگمان یکی از روستاهای اطراف کرج متولد شد. پس از مدتی به تهران مهاجرت کردند و ساکن تهران شدند. پدرش علیاکبر، کارمند دفتر ریاستجمهوری بود و مادرش، مارال کریمی نام داشت. این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود. تا پایان سوم راهنمایی درس خواند. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک دختر به نام زینب شد. در زمان اوجگیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام امت در مدرسه محل تحصیل خود طرح پخش اعلامیه و برپایی تظاهرات را اجرا میکرد و در راهپیماییها و تظاهرات سطح شهر در جمع مردم تهران حضور مییافت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای حفظ دستاوردهای انقلاب در سنگر مدرسه به مبارزه با منافقین و گروهکهای ضدانقلاب پرداخت. او همیشه میگفت: «منافقین چون بر خلاف خط امام حرکت میکنند و به راه اسلام نمیآیند باید با آنها مبارزه کرد.»
شهید صفرخانی به هنگامیکه منافقین کردستان را مورد تاختوتاز ناجوانمردانه خود قرار دادند به همراه دیگر یارانش برای سرکوبی
آنان به آن دیار شتافت و در سازمان فجر اسلام عضویت و فعالیت داشت. با شروع جنگ تحمیلی با اولین بسیج عمومی به مصاف با متجاوزان بعثی به جمع قهرمانان جنگهای نامنظم دکتر چمران پیوست. علیاصغر صفرخانی پس از شهادت دکتر چمران به عضویت بسیج مستضعفین درآمد. وی در عملیاتهای طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس شرکت داشت و یکبار هم مجروح گردید.
بعد از عملیات بیتالمقدس، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید و لباس سپاه که به قول خودشان کفن خونینشان است بر تن نمود. پس از مدتی در تیپ ذوالفقار لشگر محمد رسولالله مشغول ادای وظیفه و خدمت گردید و با لیاقت و کاردانی که از خود نشان داد به سمت مسئول زرهی آن تیپ در عملیات والفجر مقدماتی و همچنین والفجر ۱ و ۳ و ۴ شرکت نمود.
شهید صفرخانی «فرمانده زرهی» پیشاپیش رزمندگان حرکت و با بیسیم نیروهای زرهی را در خطوط مقدم راهنمایی میکرد.
این شهید عزیز در دو عملیات خیبر و بدر در کنار دو سردار رشید اسلام «شهید همت» و «شهید عباس کریمی» و آزادسازی جزایر مجنون شرکتی فعال داشت.
علیاصغر بعد از عملیات بدر با کوله باری تجربه و با یک ابتکار «گردان شهادت» را در سطح لشگر تشکیل داد از افراد آرپی چی زن تشکیل شده بود. این گردان در لحظات حساس و جاهایی که فشار دشمن زیاد بود دلاوران آن حماسه میآفریدند.
در منطقه مهران فرمان امام امت را لبیک گفت و بهخاطر سرکوبی دشمن و بیاثر نمودن تبلیغات پوچ دشمن در عملیات کربلای یک با هدایت گردان شهادت، خط دشمن را شکست.
یکی از همرزمانش نقل میکند: روز قبل از عملیات رزمندگان گردان شهادت را در کنار خودش جمع نمود. داستان انقلاب اسلامی را از سال 42 تا قضیه شهر مهران و حساسیت منطقه و نظر امام را درباره آن شرح داد و از قول آقای هاشمی رفسنجانی گفت که امام امت فرمودهاند مهران باید آزاد شود. بایستی حرکت جدیدی را شروع کنیم و حتی اگر تمامی ما شهید شویم باید به لطف و یاری خداوند متعال مهران را آزاد کنیم.
سرانجام در دهم تیرماه ۱۳۶۵ ، در سن ۲۲ سالگی و در عملیات کربلای ۱ با سمت فرمانده گردان از لشگر ۲۷ محمد رسولالله در منطقه عملیاتی قلاویزان بر اثر اصابت گلوله به شکم توسط نیروهای عراقی بال در بال ملائک گشود.