الف- پیش از تولد و تولد شهید:
- 1. چه خاطرات خاصی از دوران قبل از تولد شهید دارید؟
فرزند سوم خانواده بود. بارداری خیلی راحتی داشتم، از همه بچهها راحتتر بود زایمانش.
- 2. بهطورکلی جو سیاسی حاکم بر خانواده در آن زمان چگونه بود؟ آیا اعضای خانواده دارای گرایشهای سیاسی خاصی بودند؟
کاملاً موافق و مبارز برای انقلاب و مخالف طاغوت.
ب – دوره خردسالی (تولد تا شش سالی):
- 3. شهید دوران کودکی را چگونه گذرانده است؟ خاطراتی از آن دوران را بیان کنید؟
خیلی متین و آرام بود از بچگی.
- 4. در مقایسه با دیگر کودکان شما، کودک آرام و ساکتی بود یا پرجنبوجوش و فعال؟
آرام و ساکت بود.
ج – دوره کودکی (شش تا یازده سالگی – دوره ابتدایی)
5.آیا در همان خانه و محل قبلی زندگی میکردید؟ وضعیت اقتصادی شما چگونه بود؟
وضعیت اقتصادی ما متوسط بود و علی اهل ولخرجی نبود و معتقد بود. تولدش در خیابان شهسواران بودیم و شهادتش در منزل کنونی که خیابان ابوذر است، بودیم.
- 6. مختصری درباره نحوه ورودش به مدرسه ابتدایی توضیح دهید (علاقه به مدرسه، امتناع از رفتن به مدرسه و …)؟
خیلی راحت مدرسه میرفت و درسخوان بود.
- 7. در مورد انجام تکالیف درسیاش تا چه حد منضبط و دقیق بود؟ چه خاطرهای دراینخصوص به یاد دارید؟ خیلی به درس و مدرسه علاقه داشت.
- 8. در آن سنین روابطش با کودکان دیگر، دوستان و همبازیهایش چگونه بود؟
دوستان شهید در دوران کودکی و نوجوانی از کسانی بود که هم اعتقاد بودند و از نظر اعتقادی با هم شباهت داشتند.
- 9. معمولاً اوقات فراغت خود را چگونه میگذراند؟ (تماشای تلویزیون، بازی، خواندن کتاب داستان و …)
در دوران کودکی بیشتر ورزش فوتبال و کونگ فو انجام میداد.
- 10. علاقهمندی شهید نسبت به مسائل دینی و اعتقادی چگونه بود؟ آیا شهید در این دوران فعالیت مذهبی (اعم از حفظ و یا روخوانی قرآن و …) خاصی انجام میدادند؟
یکبار علی میگفت که میخواهم روزه بگیرم. خیلی کودک و کوچک بود و برای سحر بیدارش کردند که علی به طور ناگهانی از منزل خارج شد و به سمت مسجد رفت. بعد که به دنبال علی رفتن و به او گفتن که کجا رفتی؟! گفت: رفتم روزه را بگیرم و بخرم، مگر روزه گرفتنی نیست؟!
- 11. چه خاطرات دیگری درباره آن دوران دارید؟
از کلاس اول به روزه گرفتن علاقه داشت.
دوران نوجوانی (یازده تا هجدهسالگی – دوره راهنمایی و دبیرستان)
- 12. در این سنین شهید به چهکاری مشغول بود؟
علی در زمان نوجوانی شاغل نبود.
- 13. در چه مدرسه (راهنمایی) یا دبیرستان تحصیل کرد؟
مدرسه راهنمایی رهنما.
- 14. در آن دوران اوقات فراغت خود را بیشتر به چهکاری میگذراندند؟ (ورزش، مسجد، سینما و …)
اوقات فراغت تا زمان شهادتش بیشتر مشغول فعالیتهای مربوط به مسجد بود. در دوران راهنمایی با معلمان خود جلسات مذهبی برگزار میکردند.
- 15. روابط او با افراد خانواده و اطرافیان از جمله دوستان و همسایگان چگونه بود؟ آنها نظرشان نسبت به شهید چگونه بود؟ چه خاطرهای دراینخصوص به یاد دارید؟
از کودکی تا زمان شهادت یکبار هم با پدر و مادرش با صدای بلند حرف نزد.
- 16. بیشتر اوقات خود را در منزل میگذراند یا خارج از منزل؟ کجا؟ چهکار میکرد؟
در راهپیماییها حضور بسیار فعالی داشت.
- 17. به چه کسانی علاقه داشت؟ چرا؟
به شخصیتهای مذهبی خیلی علاقه داشت.
- 18. در چه مواردی حساس و عصبی میشد؟ وقتی عصبانی میشد چکار میکرد؟
اصلاً عصبانیت و ناراحتیاش را من ندیدم. خیلی آرام و صبور بود.
- 19. چه خاطرات دیگری از آن دوران به یاد دارید؟
رابطهاش با پدر و مادر توام با احترام بود. خیلی نماز میخواند، نماز شب میخواند تا زمان شهادت.
د: دوره جوانی (۱۸ سالگی تا ازدواج – دیپلم به بعد)
- 20. مشخصات دانشکده و دانشگاه محل تحصیل:
اول کاردانی دانشگاه ارومیه که بعد انصراف دادند و سال بعد مهندسی عمران دانشگاه شریف قبول شدند و تحصیل کردند.
- 21. درصورتیکه در حین تحصیل شاغل بودند، عنوان شغلشان را ذکر نمایید؟
علی کتاب میفروخت و از این راه به جبههها کمک میکرد.
- 22. فعالیتهای ایشان در زمان تحصیل:
الف: فعالیتهای فرهنگی و مذهبی: طراحی و نقاشی کار میکرد. خیلی به مطالعه علاقه داشت، درسی، مذهبی، ورزشی، طراحی و نقاشی.
ب: فعالیتهای ورزشی: در ورزش بسیار، بسیار فعال بود و بدن ورزیده داشت و خیلی چالاک بود. کمربند قرمز کونگفو داشت.
- 23. آیا در مورد آرزوهایش با شما صحبت میکرد؟ چه آرزو و خواستههایی داشت؟ بزرگترین آرزوی وی چه بود؟
خیلی کم صحبت میکرد و بیشتر گوش میداد.
- 24. چه زمانی تصمیم گرفت به جبهه برود؟ آن را چگونه مطرح کرد؟ شما چه واکنشی داشتید؟
از طرف دانشگاه شریف به جبهه اعزام شده بود و در گروه تخریب قرار داشت. پدر و مادر هر دو رضایت کامل داشتن چون برای حفظ انقلاب و اسلام بود و میگفتند که بچهها به جبهه میروند، ما راضی هستیم به رضای خدا.
- 25. چه خاطرات دیگری از آن دوران به یاد دارید؟
*شهید دانشگاه ارومیه قبول شده بود، به پدرش گفت که کتابهایم را برایم ارسال کنید. وقتی که کتابها را ارسال کردند یکی از دوستان علی به پدر علی گفت: علی ارومیه نیست و من او را در جزیره مجنون دیدم! درحالیکه خانواده گمان میکردند که علی به ارومیه برای درس رفتند.
* سه بار به جبهه رفت و مجروحیت نداشت و بار سوم شهید شد.
ر: دوره ازدواج و تشکیل خانواده
- 26. شهید به ازدواج هم فکر میکردند؟ دیدگاه او نسبت به ازدواج چه بود؟
خیلی زود تصمیم به ازدواج گرفت. برای خواستگاری هم رفتیم ولی به توافق نرسیدیم و علی شهید شد.
- 27. چگونه به فکر ازدواج افتاد؟
یکبار گفت: مادر برای من زن بگیر! من در این سن (تا دانشگاه) گناه نکردم ولی الان شرایط دختر و پسرها بد هستش و من نمیخواهم که گناه کنم.