یک شب پس از انجام کارهای روزانه و اقامه نماز جماعت برگزاری دعا و ثنا پس از آن صرف شام و بعد از آن قرائت سوره واقعه بهصورت دستهجمعی … کم، کم داشتیم آماده استراحت شبانه میشدیم. هنوز چشمانمان گرم خواب نشده بود که با صدای تیرهای جنگی و مشقی فرماندهان گروهان (شهیدان حمید کرمانشاهی، عباس اسماعیلی و …) از جا پریدیم بهسرعت برق و باد با تجهیزات کامل در زمین صبحگاه گردان شهادت به همراه دیگر همرزمان در گروهان امیرالمؤمنین به خط شدیم. پس از جمعشدن کل بچهها و اعلام:
از جلو نظام . … اللهاکبر.
خبردار . … جانم فدای رهبر.
ستون به نظم شد بعد به فرمان یکی از مسئولین اعلام کرد گروهان به ستون یک حرکت. گروهان به ترتیب ستون از دسته یک شروع و در ادامه دسته دو و پس از آن دسته سهراه افتادیم ساعتها با تجهیزات انفرادی و جمعی که به همراه داشتیم تپهها و پس از آن شیارها و دشتها را در تاریکی و سکوت پشت سر گذاشته تا به نقطه طلایی رسیدیم .
فرمانده گروهان فرمان ایست داد همه در جا ایستادند. شهید کرمانشاهی شروع به صحبتکردن نمود. بسم ا… الرحمن الرحیم. بچهها امشب تو این دل تاریکی آوردمتان تا در این مکان مقدس مطلبی را به شما عزیزان عرض کنم بچهها امشب شب خاصی هست. من امشب همة شما بچههای گروهان امیرالمؤمنین را جمع کردم تا مطلبی را اختصاصی و بهدوراز جمع گروهانهای دیگر گردان به شما بگویم .
بچهها امروز جلسه مهمی در اتاق فرماندهی لشکر با حضور فرماندهان و معاونین و مسئولین چند گردان برگزار شد.
خبر مهمی که می خواهم به شما بدهم این است که از کل گردان های حاضر در لشکر ۲۷ حضرت رسول ص .. گردان های حبیب مقداد. مسلم . ابوذر . میثم و… گردان شهادت بهعنوان گردان خاص برای کاری خاص و از بین سه گروهان موجود در گردان شهادت تنها گروها نی که هم نام مبارک امیر المومنین علی ابن ابی طالب ع را یدک می کشد . بهخاطر غربت و غریبی هایش انتخاب شده است برای انجام کاری خاص اما این مسئله به اینجا ختم نمیشود و من چون تاب و توان این را ندارم که کسی را از این امر خیر حذف کنم به همین سبب اختیار را به خودتان واگذار میکنم . چون مقدار نیروی مورد نیاز برای این کار بزرگ فقط در حد یک دسته است و بیشتر از آن نه اجازه داریم و نه امکان ش هست . هنوز این جملات شهید کرمانشاهی به اتمام نرسیده بود که انگار بچه متوجه این شده بودند که از بین سه دسته گروهان امیرالمؤمنین (ع) فقط یک دسته قرار است در این مأموریت خاص و خطر ناک و یا بهتر بگوییم بی بازگشت شرکت کنند.
همه بچهها گریان و نالان با اشکهای جاری شده بر گونهها آماده یک انفجار کوچک از جانب مسئولین بودند. حالا با یک اشاره شهید کرمانشاهی که گفت دوستان هرکسی نفر مقابل خودش را در آغوش بگیرد و او را از رفتن منصرف کند. التماسها و درخواستها بین بچهها شروع شد یکی نالان میگفت. فلانی خانواده تو در آخرین نامهای که برایت ارسال شده بود نوشته بودند که دختری را برایت در نظر گرفته و قرار است بهزودی به خواستگاری او بروند. دیگری به نفر مقابلش میگفت فلانی تو تک پسر خانوادهای و تو را به خدا این فرصت را به من بده. دیگری به نفر مقابلش میگفت تو تنها نانآور خانه هستی و پدرت خانواده را به تو سپرده است . … خلاصه هرکسی درصدد این بود که نفر مقابل خود را از رفتن منصرف کند و خود بهجای او برود .
چه غوغایی آن شب و در تاریکی شب بپاشد انگار که اشک بچه در آن تاریکی شب مهیا شده بود تا بهترین فرزندان آدم را بر روی زمین به رخ آسمانها و ستارگان کشیده شود بله بالاخره کار بهجایی رسید که تبدیل شده بود به التماس و خواهش از یکدیگر، خدای من چه میبینم واقعاً انگار که شب عاشورا است و در تاریکی شب زیر نور ماه آسمان. زمین منتظر اتفاق خاص دیگری است. با اشاره شهید کرمانشاهی شهید عبدایی شروع به خواندن زیر لب روضه جانسوز وداع کرد هرقدر که قدرت صدای روضه شهید عبدایی بالاتر میرفت صدای شیون و گریه بچهها نیز بیشتر اوج میگرفت. با اتمام روضه شهید عبدایی ستون به سمت چادرهای گردان به راه افتاد پس از طی مسافت زیاد رخ چادرهای گردان شهادت خودنمایی میکرد به چادرها که رسیدیم شهید کرمانشاهی گفت خوب بچهها بروید داخل چادر استراحت کنید تا انشاءالله بهمحض اعزام اتوبوسها از جانب فرماندهی لشکر افراد منتخب را صدا و انشاءالله به سمت نقطه رهایی حرکت خواهیم کرد خلاصه بچهها که منتظر اتوبوس بودند بخواب عمیقی فرورفتند و با روشن شدن هوا سرگردان در گردان میگشتیم ببینیم بالاخره این افراد منتخب چه کسانی بودند و کجا رفتند با مراجعه به شهید کرمانشاهی ایشان گفتند به دلایل امنیتی فعلاً آن برنامه بهتعویقافتاده که بهمحض اعلام مجدداً از جانب لشکر به عزیزان داوطلب بعداً اعلام خواهد گردید.
راوی: فرید لواسانی