سنگرهای کمین حاشیه جاده فاو – امالقصر
گردان شهادت – لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) – عملیات والفجر 8
به دلیل این که تحرک تانکهای دشمن فقط ازروی جاده ممکن بود، تعدادی از نیروهای گردان تخریب برای زدن جادهای که تانکها روی آن مستقر بودند، همراه با مقدار زیادی مواد منفجره، بهطرف آنجا رفتند. چندتایی هم از بچههای گردان شهادت برای مراقبت از آنها که هیچ سلاحی نداشتند، دنبالشان رفتند. پس از این که جاده منفجر شد، همه شروع کردند به دویدن طرف سنگرهای ما. عراقیها که بدجوری عصبانی شده بودند، منطقه را زیر آتش خمپاره ۶۰ و توپ مستقیم تانک گرفتند.
همراه “جمشید پیروز مفتخری” و چندتایی دیگر از بچهها نزد آنها رفتیم و یکی از نیروها را که ترکش به فکش خورده و گلویش را شکافته بود، روی برانکارد گذاشتیم تا به عقب ببریم. ناگهان گلولههای تیرباری که بهطرفمان شلیک میشد، باعث شد مجروح را همان جا رها کنیم و بپریم داخل چالهای. چارهای نبود. چاله اندازه قبری کوچک بود که ما دوتا را به زور در خود جای میداد. جانپناه دیگری هم نبود که برانکارد و مجروح را داخل آن ببریم. زمین هم مثل کف دست، صاف بود. یک آن متوجه شدم مجروح تکان شدیدی خورد و فریاد زد. بیرون که آمدم، دیدم متأسفانه یکی از گلولهها به کمر مجروح خورده و او را قطع نخاع کرده است.
آن مجروح، کسی نبود جز جانباز بزرگوار “مصطفی باغبانی”
راوی: محمود لیایی