بعد از انحلال، گردان شهادت، شب آخر حاج اکبر آقای عاطفی یادش هست که حمید آقا، گریه میکرد و انگار طفلی و بخوان از مادرش جدا کنند، حمید آقا داشت از گردان شهادت جدا میشد و یادم هست که میگفت من تو این گردان با شهید صفرخانی بسیار صفا کردم و برای حمید آقا این جدایی بسیار سخت و دردناک بود …
بههرحال من، شهید کرمانشاهی، شهید محمدرضا محمودی، شهید سید عطاالله بحیرایی، زندهیاد مرحوم حیدر حیدری و برادر آزاده حسین نعمتی همگی پس از انحلال گردان در اردوگاه نورانی کوزران به مرخصی رفتیم و پس از یک هفته همگی به طور تصادفی، جدا به طور تصادفی در جلو پرسنلی لشکر در به هم رسیدیم و همه با هم تصمیم گرفتیم بریم، گردان کمیل ابن زیاد، و رفتیم …
این مدت تا لحظه شهادت، حمید آقا، کنار هم کلی عشق و صفا و حال کردیم و دلتان نخواهد حتی با هم صیغه اخوت خواندیم. در منطقه بوالحسن بانه در اردوگاه گردان کمیل و در تاریخ ۱۴ / ۵ / ۶۶ در شب نهم ماه ذیالحجه یعنی شب عرفه و شب شهادت حضرت مسلم ابن عقیل (ع) در شب عملیات، نصر ۷ در منطقه دوپازا از جبهههای منطقه سردشت، شهید حمید کرمانشاهی، شهید محمدرضا محمودی، شهید محمد اعوانی و یکی از برادران تخریب لشکر و یک برادر دیگر همگی با هم به فیض الهی شهادت نائل شدند و به محضر حضرت دوست رسیدند …
راوی: محمد عسگری