شهید حسین کریمی شجاع و پاک و رفیق صمیمی من بود و در کربلای ۸ در او دژ که حدود ۳۰ متر با عراقیها فاصله داشتیم درگیر شدیم حسین جلوی چشم خودم تیر به صورتش خورد که من بهخاطر اینکه بچهها متوجه نشن که تو روحیه بچهها تغییری ایجاد نشه چفیه روش کشیدم و به دو تا بچهها گفتم ببرن عقبتر که همان هم که پیکرش به خانواده رسید و گرنه پیکرش میماند چون بعداً این منطقه کمی عقب جلو شد.
راوی: افشین نورمحمدی