قاسم اینانلو
به گزارش روز چهارشنبه ۱۷ شهریور ماه ۱۴۰۰ روابط عمومی سپاه امام حسن مجتبی (ع)استان البرز، پیکر مطهر شهید محمد اینانلو از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
شهید والامقام محمد اینانلو پسر قاسم اینانلو در هیجدهم فروردین ماه ۱۳۶۷، چشم به هستی گشود، از جمله عاشقان ولایتی بود که جان خود را به بانوی بی مزارمان اقتدا کرد و برای دفاع از حریم آل الله در سوریه در بیست و یکم دیماه ۱۳۹۴، در منطقه خانطومان جام شهادت را نوشید و بعد از ۶سال شناسایی شد.
گفتنی است، شهید محمد اینانلو دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی کرج بود.
محمد اینانلو برنامهریزی خوبی برای زندگی اش کرده بود. اسب سواری ، شنا و کوهنوردی میکرد. او از ته دل معتقد بود که سرباز امام زمان(عج) ، همیشه باید به لحاظ جسمانی آماده باشد. محمد معتقد بود ، انسان هرکاری که میکند باید به نحو احسن انجام دهد. او بدون حقوق از محل کارش مرخصی گرفت و به سوریه اعزام شد ، خوشرویی و مهمان دوستی از ویژگیهای بارز شهید محمد اینانلو به شمار میرود.
او چند سال پیش برای دفاع از حریم اهلبیت عصمت و طهارت (ع) داوطلبانه راهی سوریه شد و طی عملیات مستشاری توسط تروریستهای تکفیری به شهادت رسید. از او یک فرزند دختر به نام حلما به یادگار مانده است.
دعای پدر، بدرقه راه شهادت فرزند شد:
پدرشهید محمد اینانلو، اظهار کرد: محمد فرزند دومم بود. به غیر از محمد، دو فرزند پسر دارم و یک فرزند دختر که فرزند اولم است. زمانی که محمد متولد شد، در جبهه بودم. آن روزها رمز و رازهایی میان رزمندگان بود و نشانههای شهادت را به راحتی میتوانستیم درچهرهها ببینیم. چهره محمد از همان لحظهای که متولد شد، خاص بود و همیشه مطمئن بودیم که یک روز شهید خواهد شد. محمد کلاس چهارم ابتدایی بود که یک روز من را از مدرسه خواستند. فکرش را نمیکردم که محمد کاراشتباهی در مدرسه انجام داده است. به مدرسه رفتم و مدیرش گفت، چند سالی است که میخواهم شما را ببینم، میخواهم بدانم پدر این پسر آرام، محجوب و باهوش چه کسی است. ابتدا که فکر کردند من برادر محمد هستم و به من گفتند که ما پدر محمد را به مدرسه دعوت کردهایم، شما چرا آمدید و پس از آنکه متوجه شدند، پدرمحمد هستم، به دلیل ادب و شخصیت محمد از من تشکر کردند.
محمد همیشه به من میگفت که پدر دعا کن که شهید شوم. بارها به او میگفتم که پسرم چطور میتوانم برایت دعا کنم که در کشور جنگ شود تا به جبهه بروی و شهید شوی و امروز شاهد هستم که چطور محمد به سوریه رفت و در خان طومان شهید شد. امروز این جوانان در دوره و زمانی در سوریه شهید شدند که در جامعه هر کسی به فکر خود است. ای کاش بفهمیم که جوانان برای چه هدفی رفتند. اگر امروز جامعه به این نقطه رسیده به دلیل دورشدن از قرآن، کمترقناعت کردن و دورشدن از ائمه اطهار بوده است. محمد سال آخری بود که لیسانش را گرفته و مسئول حراست فرودگاه پیام بود. در آن سن همسر و فرزند داشت. هرروز به ما سر میزد و از او خواستم تا هوای پدر پیرم را هم داشته باشد که محمد یک روز در میان به پدرم سرمیزد و کارهایش را انجام میداد. همچنین محمد یک اسب داشت که اسب سواری میکرد.
نظر خود را بنویسید